بلبلی گفت سحر با گل سرخ
کاینهمه خار به گرد تو چراست
گل خوشبوی و نکویی چو تورا
همنشین بودن با خار خطاست
هر که پیوند تو جوید خوار است
هرکه نزدیک تو آید رسواست
حاجب قصر تو هرروز خسی است
به سر کوی تو هر شب غوغاست
ما تو را سیر ندیدیم دمی
خار دیدیم همی از چپ و راست
عاشقان در همه جا ننشینند
خلوت انس و وثاق تو کجاست
خار گاهم سر وگه پای بخست
همنشین تو عجب بی سروپاست
گل سرخی و نپرسی که چرا
خار در مهد تو در نشو نماست
گفت زیبایی گل را مستای
زانکه یک ره خوش و یکدم زیباست
آن خوشی کز تو گریزد چه خوشی است
آن صفایی که نماند چه صفاست
ناگزیر است گل از صحبت خار
چمن و باغ به فرمان قضاست
ما شکفتیم که پژمرده شویم
گل سرخی که دو شب ماند گیاست
عاقبت خوارتر از خار شود
این گل تازه که محبوب شماست
رو گلی جوی که همواره خوش است
باغ تحقیق از این باغ جداست
این چنین خواسته بی غش را
ز دکان دگری باید خواست
ما چو رفتیم گل دیگر هست
ذات حق بی خلل و بی همتاست
چه توان ترنم یک باران...
ادامه مطلبما را در سایت ترنم یک باران دنبال می کنید
برچسب : مناظره گل و شبنم,مناظره گل و غنچه,مناظره گل و بلبل, نویسنده : taranome1barano بازدید : 441 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 23:45